چگونگی شکل گیری روان در انسان بخش 1
مقدمه
شکلگیری روان در انسان یکی از موضوعات جذاب و پیچیدهای است که ذهن بشر را از دوران باستان تا عصر حاضر به خود مشغول کرده است. از افسانهها و باورهای جادوگران گرفته تا نظریات علمی و تجربی دانشمندان معاصر، هر دوره تاریخی تلاش کرده تا توضیحی برای رفتار انسان و نحوه شکلگیری روان او ارائه دهد. در این مقاله، به بررسی روند تاریخی شکلگیری روان انسان، از دیدگاههای جادویی، فلسفی، مذهبی و علمی خواهیم پرداخت. همچنین، به نقش تأثیرگذار نظریات زیگموند فروید و دیگر روانشناسان در توضیح این فرآیند خواهیم پرداخت.
روانشناسی و جادوگری: آغازین تبیینها
تاریخچه روانشناسی به دوران باستان بازمیگردد، زمانی که جادوگران و مذاهب ابتدایی تلاش کردند اختلالات روانی و رفتارهای غیرعادی انسان را به خشم خدایان و نیروهای طبیعت نسبت دهند. از نگاه آنها، بیماریهای روانی و ناهنجاریهای رفتاری نتیجه خشم خدایان یا طوفانهای طبیعی بود. این دیدگاهها البته فاقد تبیین علمی و علتومعلولی بودند و بیشتر جنبههای افسانهای داشتند. با این حال، این باورهای اولیه را میتوان به عنوان نخستین تلاشهای انسان برای فهم پیچیدگی روان انسانی دانست.
فلسفه و علمالنفس: تلاش برای تبیین عقلانی
پس از جادوگران، فیلسوفان و ادیبان با دیدگاههای جدیدی به بررسی روان انسان پرداختند. آنها این بررسیها را تحت عنوان «علمالنفس» آغاز کردند که به معنای مطالعه نفس انسان بود. یکی از نمونههای برجسته این دیدگاه در ادبیات عرفانی ایران به چشم میخورد، به ویژه در آثار مولوی، که در مثنوی معنوی به بررسی روانشناسانه و جامعهشناسانه رفتار انسان پرداخته است.
فلسفه همچنین به بررسی چگونگی تعدیل و تنظیم رفتار انسان با استفاده از عقل و منطق پرداخته است. فیلسوفانی مانند ارسطو و افلاطون نیز به شکلگیری روان و نفس انسان توجه داشته و در تلاش بودند تا توضیحاتی برای رشد و تحول روانی انسان ارائه دهند. این تلاشها، هرچند که بیشتر بر پایه فرضیات و استدلالهای فلسفی بود، اما زمینهساز پیشرفت روانشناسی به عنوان یک علم شد.
مذهب و عرفان: تعالی انسان و رشد روحی
در ادیان و مکاتب عرفانی، بررسی روان و رفتار انسان از منظری متعالی و معنوی صورت گرفته است. این مکاتب به رشد و تعالی انسان تأکید دارند و باور دارند که انسان با طی کردن مراحل معنوی و اخلاقی، میتواند به کمال برسد. در این دیدگاه، روان انسان نه تنها به عوامل جسمی و مادی وابسته نیست، بلکه رشد و تکامل آن وابسته به رسیدن به سطوح بالاتری از معنویت و آگاهی است.
در بررسیهای تاریخی، تأثیر مکتب عرفانی یهودیت (کابالا) در نظریات روانکاوانی مانند زیگموند فروید و آلفرد ادلر دیده میشود. این دو روانکاو یهودیزاده از آموزههای عرفانی در نظریات خود بهره گرفتند و تأثیرات عمیقی از دیدگاههای مذهبی و عرفانی در تبیین روان انسان داشتند.
ظهور روانشناسی علمی: فروید و نظریه روانکاوی
با ظهور روانشناسی علمی در قرن نوزدهم، روان انسان از فرضیات فلسفی و عرفانی جدا شد و به بررسیهای تجربی و آزمایشگاهی پرداخت. یکی از برجستهترین چهرههای این دوره زیگموند فروید بود که با استفاده از نظریه تکاملی داروین، به تبیین چگونگی شکلگیری روان انسان پرداخت.
فروید معتقد بود که روان انسان از غریزهها و نیازهای ابتدایی جسمانی آغاز میشود. او استدلال کرد که انسان در بدو تولد هنوز به رشد روانی نرسیده و تنها با نیازهای ابتدایی مانند تغذیه، محبت، گرما و امنیت مواجه است. به مرور زمان، این نیازهای ابتدایی تبدیل به نیازهای پیچیدهتری مانند محبت و امنیت اجتماعی میشوند. این نظریه، که به نام روانکاوی شناخته میشود، تأثیرات عمیقی بر روانشناسی مدرن گذاشت.
غریزه و رشد روانی در نظریات فروید و پیاژه
در نظریه فروید، مفهوم غریزه نقش کلیدی در شکلگیری روان انسان ایفا میکند. فروید معتقد بود که غریزههای انسانی، مانند نیاز به بقا و تنازع، اساس شکلگیری روان انسان را تشکیل میدهند. این دیدگاه در نظریه تکاملی داروین نیز مطرح شده است. به باور داروین، موجودات زنده از طریق تکامل و رقابت برای بقا به شکلهای پیچیدهتر و سازگارتر از خود دست مییابند.
در کنار فروید، ژان پیاژه نیز به بررسی مراحل رشد شناختی انسان پرداخت. او نظریه مرحله حسی-حرکتی را مطرح کرد که بر اساس آن، کودک از طریق حواس پنجگانه خود به شناخت محیط اطرافش میپردازد و به تدریج از تفکر عینی به تفکر انتزاعی دست مییابد. این نظریه نشان میدهد که روان انسان از طریق ارتباط با محیط و تجربههای حسی شکل میگیرد.
روانشناسی انسانگرایانه: از نیازهای جسمانی تا نیازهای معنوی
در روانشناسی انسانگرایانه، بهویژه در نظریات آبراهام مزلو، شکلگیری روان انسان به عنوان یک فرآیند تدریجی و پویا در نظر گرفته شده است. مزلو با ارائه «هرم نیازها»، نشان داد که انسان ابتدا به تأمین نیازهای اولیه مانند تغذیه و امنیت میپردازد و سپس به سطوح بالاتری از نیازها مانند محبت، احترام و خودشکوفایی میرسد.
در قاعده هرم مزلو، نیازهای ابتدایی جسمانی انسان قرار دارد، اما با رشد و پیشرفت روانی، انسان به نیازهای روانی و معنوی پیچیدهتری دست مییابد. این نظریه نشاندهنده تأثیر متقابل عوامل جسمانی و روانی در شکلگیری روان انسان است.
نتیجهگیری
فرآیند شکلگیری روان در انسان پیچیده و چندبعدی است و از دوران باستان تا به امروز، دیدگاههای مختلفی در این زمینه ارائه شده است. از باورهای جادویی و مذهبی گرفته تا نظریات علمی و تجربی، هر کدام به نوبه خود در توضیح این پدیده مهم نقش داشتهاند. با ظهور روانشناسی علمی، تلاش برای درک بهتر این فرآیند از طریق آزمایشها و تحقیقات علمی به اوج خود رسید. نظریات روانکاوانی مانند فروید و انسانگرایان مانند مزلو همچنان تأثیرات خود را بر روانشناسی مدرن حفظ کردهاند و به ما کمک میکنند تا درک عمیقتری از نحوه رشد و تحول روان انسان داشته باشیم.
#درمان_شناختی_رفتاری #CBT #همدلی #درمانگر #روانشناسی #روان_درمانی
سایت مرکز روانشناسی میلاد
www.Miladcom.ir
بدون دیدگاه