هویت جنسی و نقش آموزی جنسیتی
هویت جنسیتی داشتن تصور روشنی از خود به عنوان مذکر یا مؤنث بودن است.
نقش آموزی جنسیتی کسب آن دسته از ویژگیهایی است که فرهنگ جامعه مورد نظر در مورد زنان و مردان میسازد.
نظریات هویت و نقش آموزی جنسیتی
الف) نظریه روان کاوی: فرایند شکل گیری هویت و نقش جنسیتی با کشف تفاوتهای تناسلی بین دو جنس آغاز میشود و یا همانندسازی کودک با والد همجنس پایان می پذیرد.
ب) نظریه یادگیری اجتماعی: از طریق یادگیری مشاهده ای و تقلید وسایل ارتباط جمعی و همسالان کودک به این مهم دست می یابد، یعنی هم بر پاداش ها و مجازاتهایی که کودکان برای رفتار مناسب یا غیر مناسب جنسیتی دریافت میکنند تأکید دارد و هم به شیوه های یادگیری رفتارهای مربوط به نقش جنسیتی از راه مشاهده بزرگسالان.
نکته ۱۳: به نظر میرسد پدرها بیشتر از مادرها به نقش آموزی جنسیتی فرزندان خود به ویژه در مورد پسرها توجه دارند.
نکته ۱۴: هم در نظریه روانکاوی و هم یادگیری ،اجتماعی عقیده بر این است که کودک از طریق الگوگیری از والد همجنس خود یا بزرگسال دیگری که همجنس اوست نقش جنسیتی خود را فرامی گیرد.
نکته ۱۵: از دیدگاه روان کاوی نقش آموزی جنسیتی غیرقابل انعطاف است.
ج) نظریه شناختی – رشدی: این نظریه درباره ی هویت جنسی و نقش آموزی جنسیتی توسط کلبرگ بر اساس نظریه رشد شناختی پیاژه صورت بندی شده است. پس از آنکه کودک عنوان پسر یا دختر را برای خود پذیرفت درصدد فراگیری رفتارهای وابسته به جنسیت خود برمی آید. درک کودکان از جنس و جنسیت با مراحل رشد شناختی پیاژه مطابقت دارد به ویژه درک آنها از ثبات جنسیت؛ تشخیص اینکه جنسیت فرد به رغم
تغییرات سنی و ظاهر شخص ثابت می ماند.
نظریه طرح واره جنسیتی
توسط ساندرا هم مطرح شده است که توضیح میدهد چرا اصولاً کودکان در وهله ی اول خودپنداردشان را بر پایه تمایز مرد از زن بنا می کنند. این نظریه پر نقش فرهنگ تأکید دارد؛ به این معنی که فرهنگ به کودکان می آموزد که دنیا را از طریق عدسیهای جنسیت ببینند این نظریه همانند نظریه شناختی – رشدی کودکان را عواملی فعال در نقش آموزی جنسیتی خود تلقی میکند و برعکس نظریه یادگیری ،اجتماعی این نتیجه گیری را نمی پذیرد که نقش آموزی جنسیتی سنتی غیر قابل اجتناب و انعطاف ناپذیر است.
مراحل رشد روانی – اجتماعی اریکسون
اریکسون یک روان کاو بود که یک نظام هشت مرحله ای برای توصیف رشد در طول دوره های زندگی پیشنهاد کرده و آن را مراحل روانی – اجتماعی نامیده است. چون او معتقد است که رشد روانی فرد بستگی به روابط اجتماعی خاصی دارد که وی در زمانهای مختلف در طول زندگی خود برقرار میکند.
اریکسون معتقد بود هر کس اعم از کودک یا بزرگسال باید هر بحران را با موفقیت حل کند تا بتواند برای تکالیف روانی – اجتماعی بعدی آماده شود. بنابراین کودک باید طی سال اول زندگی یاد بگیرد که والد یا مراقب وی در فراهم کردن غذا راحتی و محبت بی دریغ کوتاهی نخواهد کرد. هرگاه چنین اعتمادی به وجود آید آنگاه کودک در سال دوم زندگی استقلال و خود پیروی بیشتری نشان خواهد داد. هر اندازه والدین طی سال دوم زندگی حس خود پیروی را تشویق کنند به همان میزان نیز فرزندان آنها می آموزند که تکانه های خود را مهار کنند و از پیشرفتهای خود احساس غرور نمایند.
حمایت افراطی یعنی محدود کردن فعالیت مجاز کودک یا مسخره کردن تلاشهای ناموفق او که ممکن است سبب شود کودک درباره توانایی های خود دچار تردید شود طی سنین پیش دبستانی (۳) تا پایان ۵۰ سالگی کودکان از خود تنظیمی ساده به مرحله ای میرسند که خودشان میتوانند فعالیت هایی را آغاز و اجرا کنند در اینجا نیز نگرشهای والدین بسته به اینکه تشویق کننده یا دلسرد کننده ،باشد میتوانند در کودک احساس نابسندگی یا گناه در صورتی که والدین فعالیت کودک را مایه شرمساری (بدانند به وجود آورد. در سالهای دبستان کودکان مهارتهایی را فرامی گیرند که جامعه آن ها را ارزشمند میداند این مهارتها منحصر به خواندن نوشتن و مهارتهای بدنی نمیشوند بلکه توانایی قبول مسئولیت و کنار آمدن با مردم را نیز در بر می گیرد.
نکته ۱۶: فرد در دومین مرحله اریکسون نخستین بار با اجبارهای اجتماعی رو به رو میشود.
تلاش های موفقیت آمیز کودکان در این زمینه ها منجر به احساس کفایت و تلاشهای ناموفق موجب احساس حقارت می شود. اریکسون معتقد بود یکی از مسائل عمده در نوجوانی مسئله تکوین هویت شخصی است؛ به این معنی که باید به پرسشهایی نظیر من کیستم و مقصدم» کجاست پاسخ دهد. هر چند اریکسون اصطلاح «بحران هویت را برای توصیف فرایند فعال توصیف خویشتن پیش ،کشید اما بر این باور بود که بحران هویت بخش جدایی ناپذیری از رشد روانی- اجتماعی سالم است در همین راستا اغلب روانشناسان رشد نیز معتقدند که نوجوانی باید دوره تجربه نقشها باشد. در مطلوبترین ،شرایط بحران هویت باید در اوایل یا اواسط دهه سوم عمر حل شود تا فرد بتواند به مسائل دیگر زندگی بپردازد. وقتی این فرایند با موفقیت انجام پذیرد میگوییم فرد به هویت دست یافته است به این معنی که وی به مفهوم یکپارچه ای از هویت جنسیتی جهت گزینی شغلی و جهان بینی نائل شده است. در غیر این صورت فرد دچار سردرگمی هویت می.شود نظریه اریکسون در مورد رشد هویت توسط جیمز مارسیا با استفاده از مصاحبه های آزاد پاسخ که ساختار نیمه مشخصی داشتند مورد آزمون قرار گرفت و چهار وضعیت هویتی را مطرح کرد.
۱– دستیابی به هویت: افرادی که در این مرحله قرار دارند بحران هویت یعنی مرحله فعال پرسشگری درباره خود و تعریف خویشتن را پشت سر گذاشته اند. این افراد مشخصاً به مواضع فکری خاصی دست یافته اند و به آنها پایبندند و در مورد شغل خود نیز به تصمیم قطعی رسیده اند.
۲– وقفه هویت یابی: افراد این گروه نیز نسبت به شغل و جهان بینی خود احساس تعهد میکنند ولی در آنها علائمی از تجربهی بحران هویت دیده نمی شود. آنها بی چون و چرا مذهب خانوادههای خود را پذیرفته اند و اگر رویداد مهمی ارزشهای آزمون نشده ی آنها را به چالش بکشد احساس سردرگمی میکنند.
۳– تعلیق: این جوانان در حال تجربه ی بحران هویت هستند آنان فعالانه می کوشند پاسخ هایی برای پرسش های خود بیابند و هنوز گرفتار تعارض بین علایق خود و برنامه هایی هستند که والدینشان برای آنان در نظر گرفته اند.
۴– پراکندگی هویت اصطلاحی است که مارسیا برای مفهوم سردرگمی در هویت یابی اریکسون به کار برده است. بعضی از افرادی که در این دسته قرار می گیرند ممکن است در گذشته دچار بحران هویت بوده یا نبوده باشند ولی در هر صورت به مفهوم یکپارچه ای از خود دست نیافته و در کل مردد هستند.
نکته ۱۷: جهش رشدی نوجوانی رشد جسمانی:
آثار روانی بلوغ پسرانی که در سن متوسط بلوغ به بلوغ رسیده یا بلوغ زودرس داشته اند از ثبات عاطفی و خودتنظیمی کمتری برخوردارند. بیشتر احتمال دارد سیگار بکشند مشروب بخورند از مواد مخدر استفاده کنند یا با قانون درگیر شوند. پسران دیررس بدترین احساس را نسبت به خود دارند ولی در سال آخر دبیرستان، سالم ترین گروه اند.
نکته ۱۸: در کل بلوغ زودرس برای پسران آثار روانی کمتری نسبت به بلوغ دیررس دارد. زودرسی بلوغ در عزت نفس دختران اثر منفی دارد؛ دختران زودرس در مقایسه با دختران دیررس اضطراب و افسردگی بیشتر و عزت نفس پایین تری دارند. از وزن و ظاهر خود کمتر رضایت دارند خجالت میکشند که بدنشان شبیه زنان است و احتمال اینکه این افراد با والدین خود تعارض داشته باشند. ترک تحصیل کنند یا مشکلات عاطفی و رفتاری داشته باشند، زیاد است.
نکته ۱۹: روان شناسان رشد معتقدند که نوجوانی دوره ی تجربه ی نقش هاست در مطلوبترین شرایط بحران هویت باید در اوایل و در اواسط ده سوم عمر حل شود.
نکته ۲۰: اریکسون هویت را زمینه ساز صمیمیت میدانست.
بارور ترین دوره زندگی میانسالی است؛ مقصود اریکسون از مفهوم باروری در میانسالی علاقه مندی افراد به راهبری و تدارک توشه برای نسل آینده است. میانسالی بحران نیمه راه زندگی است.
هویت جنسی و نقش آموزی جنسیتی
بهترین شکل برای شروع درک دنیایی است که در آن هر فرد به خاطر همان بهرههای فردی که دارد شناخته میشود، هویت جنسی. این مفهوم گسترده شامل شیوه تفکر، احساسات، عملکرد و رفتارهایی است که هر فرد از خود رو نشان میدهد؛ بنابراین هویت جنسی اساسیترین بخش از هر فرد است و تأثیرگذار بر زندگی، ارتباطات و روابط او میباشد.
هویت جنسیتی به معنای تشخیص، تأیید و تجربه یک فرد از جنس خود است و شامل مفاهیمی همچون مردانگی یا زنانگی است. همچنین به عنوان یک پدیده اجتماعی و فرهنگی، هویت جنسیتی توسط محیط اطراف، انتظارهای فردی و موضعگیریهای اجتماعیتانتظارهای فردی و موضعگیریهای اجتماعیتانتظارهای فردی و موضعگیریهای اجتماعی تعیین میشود و در نتیجه با تغییر و تحولات زندگی یک فرد نیز متغیر است.
به عنوان یک موضوع آموزشی بسیار مهم، نقش آموزی جنسیتی یا آموزش جنسیتی میتواند راهی برای درک عمیقتر از هویت جنسیتی و تأمل در چگونگی ارتباط یک فرد با جنس خود و دیگران باشد. آموزش جنسیتی به فردان مهارتهای لازم برای مواجهه با مسائل مربوط به هویت جنسی خود و دیگران را میآموزد و نقش مثبتی در تقویت ارتباطات اجتماعی و روابط عاطفی ورزشی را دارد.
با دغدغههای فراوانی که در زمینه هویت جنسیتی بر خصوص در زمینه جنسهای بینابین فراهم است، آموزش جنسیتی به فردان شعلهوری جدیدی در مسیر تسلیم برابری جنسیتی ایجاد میکند. عملکرد صحیح این آموزش، فرصتی است برای مبارزه با تبعیضات جنسی و عدم شناخت نیازهای شخص از خود و جامعهاش.
مزایا و ارزش هویت جنسی و نقش آموزی جنسیتی:
- افزایش تفهم و احترام به هویت جنسیتی فرد و دیگران
- دستیابی به مهارتهای متقابل جنسیتی، ارتباطات اجتماعی و مدیریت روابط عاطفی
- پیشگیری از تبعیضات جنسی و عدم ارضای نیازهای جنسی فردی
- استفاده از اصول یکنواخت تربیتی و آموزشی در جوامع پویا
- افزایش و تقویت اعتماد به نفس و خودشناسی
بنابراین، هویت جنسی و نقش آموزی جنسیتی دو مبحث بسیار جذاب و ارزشمند هستند که به هر فرد کمک میکنند تا درک عمیقی از خود و جنس خود و دیگران پیدا کنند. این آموزش، فرصتی است برای رهایی از تبعیضات جنسی و ایجاد جامعهای عادلانهتر و تفاهم بیشتر در میان اعضای جامعه.
بدون دیدگاه