ویلیام جیمز در اوایل سده نوزدهم اظهار داشت که نوزاد دنیا را به صورت صحنه ی آشفته ای از صوت و تصویر تجربه میکند.

بینایی

تنها دستگاهی که در هنگام تولد کامل نیست بینایی است. نوزادان از دقت بینایی کمتری برخوردارند، بسیار نزدیک بین هستند و توانایی آنها در تغییر

نقطه ی تمرکز چشم محدود است کودک در دو ماهگی میتواند به خوبی یک بزرگسال ببیند.

نوزادان مجذوب قسمتهایی از محیط خود میشوند که از بیشترین تضاد برخوردارند مانند لبه های اشیا آنها به جای وارسی کل شیء، چنان که شیوه بزرگسالان است به قسمتی از آن نگاه میکنند که بیشترین لبه ها را دارد. نوزادان همچنین طرحهای پیچیده را بر طرحهای ساده و طرح های انحنادار را بر طرحهای متشکل از خطوط مستقیم ترجیح میدهند و به ویژه به چهره ی آدمها بیشتر توجه می.کنند نوزادان صرفاً مجذوب چهره ی آدمی نمی شوند، بلکه مجذوب خصوصیات برانگیزنده ای از قبیل خطهای منحنی تضاد ،زیاد لبه های جالب و پیچیدگی میشوند که آنها نیز در چهره آدمی دیده میشوند. نوزادان بیشتر به خطوط پیرامونی چهره نگاه میکنند؛ با این حال تا دو ماهگی توجه آنها بیشتر بر اجزای چهره از قبیل ،چشم بینی و دهان متمرکز میشود در این مرحله والدین ممکن است با خوشحالی متوجه شوند که نوزاد شروع به برقراری ارتباط چشمی کرده است.

شنوایی

نوزادان در برابر صداهای بلند به صورت بازتابی پاسخ میدهند یعنی یکه میخورند و سرشان را به سوی منبع صدا بر میگردانند. این بازتاب در حدود ۶ هفتگی ناپدید می.شود همچنین در ۳ یا ۴ ماهگی شروع به جست و جوی منبع صدایی که نمیبیند می.کنند چون نوزاد از مرحله پاسخ بازتابی به مرحله کوشش ارادی برای یافتن منبع صدا رسیده است و این کار تحت کنترل منقطه زیر قشری مغز قرار گرفته است. نوزادان در ۴ ماهگی حتی در تاریکی هم دست خود را در جهت منبع صدا حرکت میدهند در ۶ ماهگی میتوانند محل صدا را دقیق تر مشخص کنند نوباوگان برخی از اصوات گفتار را بهتر از بزرگسالان از هم تمییز می دهند.

با رسیدن کودک به ۶ ماهگی اطلاعات او درباره زبان به حدی است که میتواند اصواتی را که در زبانش رایج نیستند به کار نبرد. بنابراین به نظر می رسد که نوزاد انسان با برخی مکانیسم های ادراکی همخوان با ویژگیهای گفتاری انسان به دنیا می آید؛ همان مکانیسمهایی که او را در فراگیری زبان یاری میدهند.

چشایی و بویایی

نوزادان اندکی پس از تولد مزه ها را از هم تمییز میدهند و مایعات شیرین را به مایعات ،شور ،تلخ ترش یا بیمزه ترجیح میدهند. پاسخ مشخص نوزاد به مایع شیرین، حالتی شبیه به لبخند ملایم است که گاه با لیس زدن لبها همراه میشود مزه ترش باعث غنچه شدن لب ها و چین افتادن بر بینی می شود. شیر خواره برای نشان دادن بیزاری خود از محلول تلخ با لب و لوچه ی آویزان زبانش را بیرون می آورد.

نوزادان بوهای مختلف را نیز از هم تمییز میدهند؛ سرشان را در جهت بوی خوش بر میگردانند و ضربان قلب و تنفس آنها به نشانه ی بذل توجه کاهش میباید در مورد بوی بد هم نوزادان سرشان را به طرف دیگری برمیگردانند و ضربان قلب و سرعت تنفس آنها به نشانه ی درماندگی افزایش می یابد نوعی رجحان فطری برای رایحه ی شیر مادر وجود دارد.

به طور کلی توانایی تمییز بوها از لحاظ سازشی اهمیت دارد و به نوباوگان کمک میکند از مواد آسیب زا اجتناب کنند و از این راه بر احتمال بقای خود بیفزایند.

یادگیری و حافظه

نوزادان در سه ماهگی حافظه نسبتاً خوبی دارند نوزادان صدای ضربان قلب و صدای زنان را بر صدای مردان و صدای مادر خود را بر صدای زنان دیگر ترجیح میدهند ولی صدای پدر را به صدای مردهای دیگر ترجیح نمیدهند به نظر میرسد این ترجیحها ریشه در تجربه های صوتی نوزادان در دوره ی

پیش از تولد داشته باشد.

تقلید در دوران نوزادی

ژان پیاژه این مطلب را مطرح کرد که تا وقتی کودک نتواند تصویر ذهنی بسازد – حدود ۱۸ ماهگی – توانایی تقلید در او به وجود نمی آید. امروزه متوجه شده اند که نوزادان بلافاصله بعد از تولد میتوانند تقلید را نشان دهند به نظر میرسد که نوزادان نه فقط حالات چهره بلکه حرکات سر را نیز تقلید میکـ در واقع برانگیختن تقلید در نوزادان آسان تر از برانگیختن تقلید در کودکان دو یا سه ماهه است. گفته اند که این شکل اولیه ی تقلید ممکن است نوعی

بازتاب باشد که با پیدایش تقلید شناختی و اجتماعی رشد یافته متوقف می شود.

نکته : ترتیب رشد و اکتساب انواع مهارتها و رفتارها مثل غلتیدن راه رفتن … معمولاً در افراد مختلف یکسان است.

رشد شناختی در دوران کودکی (نظریه مرحله ای پیاژه)

دیدگاه پیاژه در مورد رشد کودک بر تعامل رشد طبیعی استعدادهای کودک با پیوندهای وی با محیط تأکید داشته است پیاژه به جای اینکه کودک را پذیرنده ی نافعال در برابر مقتضیات رشد زیستی یا محرکهای تحمیل شده از بیرون بداند بیشتر او را مشارکت کننده فعال در این فرایند میدانست پیاژه به ویژه بر این باور بود که کودک را باید دانشمند و محققی دانست که دست به تجربه هایی میزند تا ببیند چه اتفاقی می افتد. مفهوم طرح واره: طرح واره ساختهای شناختی اندوخته شده در حافظه است که خود بازنماییهای انتزاعی رویدادها اشیا و رابطه ها در جهان واقعی محسوب میشوند این اصطلاح یکی از عناصر کلیدی نظریههای شناختی در زمینه پدیدههای روان شناختی است.

نتایج این تجربه ها به کودک کمک میکند تا نظریه ها یا به قول ،پیاژه طرح وارههایی درباره ی نحوه ی عمل دنیای فیزیکی و اجتماعی بسازد. کودک در مواجهه با هر شی یا رویداد تازه سعی میکند آن را در چهارچوب طرح وارههای موجود خود درک کند پیاژه) این فرایند را درون سازی میخواند؛ کودک میکوشد رویداد جدید را با یکی از طرح وارههای موجود خود پیوند دهد اگر طرح وارههای موجود انطباق کافی با رویداد جدید نداشته باشند. کودک همچون دانشمندان طرحواره را دگرگون میکند و از این راه جهان بینی خود را گسترش میدهد پیاژه) این فرایند تجدیدنظر در طرح واره را

انطباق یا برون سازی می خواند).

پیاژه در روش شناسی آزمایشی با دیگر روان شناسان اختلاف نظر داشت روش وی روش بالینی و حد فاصل بین مشاهده ساده و روش تجربی بود پیاژه بر پایه مشاهدات خود متقاعد شد که رشد تواناییهای کودکان در زمینههای اندیشیدن و استدلال تابع سلسله مراحلی است که از نظر کیفی از یکدیگر متمایزند وی رشد شناختی را به چهار مرحله ی عمده تقسیم کرده است:

۱ مرحله حسی – حرکتی تولد) تا ۲ سال –۲ مرحله پیش عملیاتی (۲) تا ۷ سال) – مرحله عملیاتی (۷) تا (۱۱) سال ۴ مرحله ی صوری (۱۱ سالگی به بعد)

مرحله حسیحرکتی

پیاژه دو سال اول زندگی را مرحله ی حسی – حرکتی نامیده است. در این دوره کودکان سرگرم کشف رابطه بین اعمال خود و پیامدهای اعمال خود هستند. کشف مهم کودک در مرحله حسی – حرکتی دستیابی به مفهوم پایداری شیء است یعنی آگاهی از اینکه اشیا حتی وقتی در معرض حواس آنها نیستند، باز هم وجود دارند به این معنی که کودک از شیء غایب بازنمایی ذهنی دارد.

مراحل دستیابی به پایداری شی به این صورت است اگر عروسکی را که در منظر دید کودک ۸ ماهه است با پارچه ای بپوشانیم او دیگر به عروسک توجهی ندارد، گویی از اول وجود نداشته است اما در ۱۰ ماهگی پس از پنهان کردن کودک آن را به صورت فعالانه جست و جو میکند و میداند که اشیا حتی اگر از دید او دور باشند باز هم وجود دارند اما جست و جوی کودک محدود است کودک بارها توانسته عروسک را در محل A پیدا کند. به رغم اینکه در مقابل دیدگان او محل پنهان کردن را تغییر میدهیم محل) (B) باز هم کودک عروسک را در محل A جست و جو می.کند تنها پس از یک سالگی است که می فهمد شیء را در محلی جست وجو کند که آخرین بار آن را مشاهده کرده است.

این دوره شش مرحله دارد

مرحله اول تا ۱) ماهگی): که اعمال بازتابی مثل مکیدن دست و پا زدن و… وجود دارد.

مرحله دوم (۱) تا ۴ ماهگی) واکنشهای دورانی نخستین وجود دارد یعنی اعمال ،بازتابی ریتم و نظام پیدا می.کنند کودک اعمال تصادفی را تکرار می کنند

و اعمال تکراری متوجه بدن خود است.

مرحله سوم (۴) تا ۸ ماهگی): در این مرحله واکنشهای دورانی ثانوی اتفاق میافتد اعمال تکراری بر روی محیط هم اثر میگذارد هماهنگی بین دیدن

گرفتن و لمس کردن به وجود میآید.

مرحله چهارم ۸ تا ۱۲ ماهگی): در این مرحله مفهوم هدف و وسیله شکل می گیرد هماهنگی بین واکنشهای دورانی ثانوی ایجاد می شود و اعمال کودک هدف دار میشود مفهوم بقای شیء یا پایداری شی در این مرحله اتفاق میافتد و کودک علیت مادی را درک میکند.

مرحله پنجم (۱۲ تا ۱۸ ماهگی): در این مرحله که واکنشهای دورانی ثالث نام دارد، کودک از طریق آزمایش و خطا راه حل های جدیدی را برای حل

مشکلات کشف میکند

مرحله ششم (۱۸) تا ۲۴ ماهگی): بازنمایی ذهنی در این مرحله شکل می گیرد اختراع ابداع و درک ناگهانی در این مرحله وجود دارد.

مرحله ی پیش عملیاتی

پیاژه ۲ تا ۷ سالگی را مرحله پیش عملیاتی خوانده است در حدود یک و نیم تا دو سالگی کاربرد زبان آغاز میشود. روش ذهنی جداسازی، ترکیب یا تغییر دادن اطلاعات به شیوه ی منطقی را عملیات .گویند برای مثال اگر آب از لیوان بلند و باریک به لیوان کوتاه و پهن ریخته شود بزرگسالان میدانند که مقدار أب تغییر نکرده زیرا میتوانند این تغییر شکل را در ذهن خود وارونه کنند یعنی میتوانند در ذهن خود مجسم کنند که میتوانند آب را از لیوان کوتاه به ون لیوان بلند، یعنی به وضعیت اولیه بازگردانند. در مرحله پیش عملیاتی رشد ،شناختی درک کودکان از برگشت پذیری و عملیات ذهنی، یا ضعیف است یا وجود ندارد. در نتیجه به قول پیاژه آنها هنوز به نگهداری ذهنی نرسیده اند و نمیتوانند بفهمند که مقدار ماده حتی وقتی شکل آن تغییر می یابد باز هم ثابت باقی میماند تعریف نگهداری ذهنی نمونه دیگری از فقدان نگهداری ذهنی در آزمایش با خمیر نیز دیده میشود به کودکان مقداری خمیر داده میشود تا آن را به صورت گلوله ای همانند گلوله ی خمیری نمونه درآورند. پس از آنکه کودک گلوله را ساخت و قبول کرد که دو گلوله مثل هم هستند آزمایشگر یکی از گلوله ها را به عنوان مرجع نگه میدارد و گلوله دیگر را به صورت سوسیس باریکی در میآورد کودک شاهد این کار است و میبیند که مقدار خمیر کم یا زیاد نشده است، با این حال حتی در حدود چهار سالگی هم قبول نمیکند که مقدار خمیر تغییر نکرده است بلکه میگوید مقدار خمیر شیء درازتر بیشتر است. تنها پس از ۷ سالگی است که بیشتر کودکان میگویند مقدار خمیر در شیء درازتر با مقدار خمیر گلوله ی مرجع برابر است. از نظر پیاژه، جنبه کلیدی مرحله ی پیش عملیاتی این است که کودک نمیتواند توجه خود را در آن واحد بر بیش از یک جنبه از موقعیت متمرکز سازد. به همین دلیل نیز در تکلیف نگهداری مقدار خمیر کودک پیش عملیاتی نمیتواند به طور همزمان هم به طول و هم به قطر گلوله خمیری توجه کند.

نکته ۴: طبق نظر پیاژه تفکر پیش عملیاتی زیر سلطه ی تأثیرات بصری است اتکای کودکان بر تأثیرات بصری در آزمایش نگهداری عدد دیده می شود. نگهداری عدد در مرحله ی پیش عملیاتی هنوز به وجود نیامده است. وقتی دو ردیف هفت مهره ای را با فواصل مساوی بین مهره ها در کنار هم قرار دهیم. اکثر کودکان میگویند تعداد مهرههای دو ردیف برابرند. هرگاه مهرههای یک ردیف را به صورت خوشه دور هم جمع کنیم، کودکان زیر شش یا هفت سال میگویند تعداد مهره های ردیف دست نخورده، بیشتر است.

نکته۵: شد مهمترین ویژگی دوره پیش عملیاتی رفتار سمبولیک (نمادی) است در این دوره استفاده از واژدها بازیهای سمبلیک و تکرار رفتارهای قبلی هم دیده میشود.

خصوصیت دیگر مرحله پیش عملیاتی خودمحوری است که به نظر ،پیاژه انعطاف ناپذیری تفکر پیش عملیاتی را تبیین میکند. کودکان پیش عملیانی، معتقدند که دیگران محیط را به شیوه خود آنها ادراک میکنند. آنها نقطه نظرهایی غیر از نقطه نظر خود را درک نمیکنند. پیازه برای آزمایش این امره مسئله سه کوه را ابداع کرد ماکتی از سه کوه با ارتفاع گوناگون را در اتاقی درست کرد کودک در یک سوی این ماکت می ایستد و در سوی دیگر آن عروسکی را قرار داده اند سه عکس در اختیار کودک قرار میگیرد و از او میخواهند عکس منظره ای را که عروسک میبیند انتخاب کند. کودکان زیر ۶ یا ۷ سال معمولاً عکسی را انتخاب میکنند که چشم انداز خودشان از سه کوه را نشان میدهند، نه چشم انداز عروسک دوره پیش عملیاتی به ۳ مرحله تقسیم میشود:

مرحله اول (۴ – ۲ سال) مرحله هوش تصویری مستقیم یا شهودی است. در این مرحله چنین مسائلی به وجود میآید -۱- استفاده از زبان ۲- به کار گیری واکنش ها ی رمزی ۳- تقلید در غیاب الگو – به وجود آمدن تصویر ذهنی مرحله دوم ۶-۴ سال) مفاهیم دوری نزدیکی کمی ،زیادی کوچکی و بزرگی به وجود میاید

مرحله سوم (۷- ۶ سال عملیات منطقی به طور ناقص وجود دارد.

مرحله عملیات عینی

این مرحله از ۷ تا ۱۱ سالگی است. تفکر عملیات عینی شامل استفاده از عملیاتها و جایگزین شدن استدلال منطقی به جای استدلال شهودی در وضعیت های عینی است. در این مرحله مهارتهای طبقه بندی کسب میشود اما تفکر انتزاعی هنوز شکل نگرفته است. توانایی هایی نظیر نگهداری ذهنی تمرکز همزمان روی چند بعد از یک موقعیت استدلال، طبقه بندی و زیر مجموعه بندی و در نظر گرفتن روابط متقابل بین طبقات و مجموعه ها و زیر مجموعه ها را داراست اما همه این کارها را به صورت انتزاعی انجام نمی دهد بلکه استدلال انتزاعی در مرحله چهارم صورت میگیرد.

مرحله عملیات انتزاعی

از تغییرات مهم این دوره تغییرات در ساختار ذهنی و استقرار هوش انتزاعی است کودکان در مرحله عملیات انتزاعی به شیوه های تفکر بزرگسالانه دست میزنند و میتوانند به صورت کاملاً نمادی استدلال کنند پیاژه این مرحله را دوره عملیات صوری نیز نامیده است. برخلاف کودکان مرحله ی عملیات عینی که به صورتی غیر نظامدار غیر سیستماتیک و با تغییر بعضی از متغیرها دست به آزمایش و خطا میزنند، نوجوانانی که توانایی ذهنی متوسط دارند. سلسله فرضیه هایی طرح میکنند و با روش نظام دار به آزمایش این فرضیه ها میپردازند. پیازه نام این شیوه حل مسئله را استدلال فرضی قیاسی گذاشته است همچنین تفکر در این مرحله آرمان گرایانه تر است. به دنیای آرمانی فکر میکنند و پیوسته در این فکر هستند که آیا نمی شود

دنیایی بهتر ساخت؟ نظریه پردازان رقیب پیازه را نو پیاژه ایها مینامند یکی از این رقیبان رویکرد پردازش اطلاعات است و دیگری رویکرد دانش اندوزی است. اشکال اصلی که آنان به نظریه پیاژه وارد کرده اند وجود مراحلی است که از لحاظ کیفی با یکدیگر تفاوت دارند.

کاربرد شیوه های جدید آزمایشی نشان داده که نظریه پیاژه تواناییهای کودکان را کمتر از آنچه هست برآورد کرده که در این زمینه رویکردهای دیگری به میان آمده است. در رویکردهای پردازش اطلاعات رشد ،شناختی بازتابی از رشد تدریجی فرایندهایی نظیر توجه و حافظه شناخته می شود. نظریه پردازان دیگر بر افزایش دانش در حیطه های معین تأکید دارند برخی نیز توجه خود را بر تأثیر زمینه اجتماعی و فرهنگی بر رشد معطوف داشته اند.

قضاوت اخلاقی از دیدگاه پیازه

۱- نخستین مرحله درک قواعد در ابتدای دوره پیش عملیاتی ظاهر میشود (سهل گیری در برابر قواعد کودک در مرحله نخست قضاوت اخلاقی سهل گیری در برابر (قواعد به بازیهای نمادی میپردازد و دست به بازی موازی میزند یعنی بازی در کنار کودکان دیگر و با اشیای مشترک ولی بدون ارتباط سازمان یافته در این نوع بازی هر کودک به میل خود از مجموعه قواعد خاص خودش پیروی میکند

۲- دومین مرحله در پایان دوره پیش عملیاتی در سن ۵ سالگی ظاهر میشود (واقع گرایی اخلاقی) احساس وظیفه برای مراعات قواعد و تلقی قواعد به عنوان الزامات اخلاقی مطلقی که یک مرجع ،قدرت احتمالاً والدین یا خدا آن را تعیین کرده رشد مییابد ،قواعد مقولاتی ،پایدار مقدس و تغییرناپذیرند و موبه مو از آنها مهم است در مرحله واقع گرایی ،اخلاقی قضاوت کودک درباره هر عمل بیشتر بر اساس پیامدهای آن عمل است، نه بر مبنای قصد و اطاعت نیت فاعل آن

۳- سومین مرحله درک اخلاقی در مرحله ی عملیاتی آغاز میشود اخلاق) دیگر پیرو) کودک رفته رفته در میابد که برخی قواعد در واقع قراردادهای اجتماعی هستند همان توافقهای گروهی که به طور قراردادی وضع میشوند با تغییر می یابند. در این مرحله واقع گرایی کاهش می یابد و آنها در قضاوت های

خود بیشتر بر مبنای نیت فرد استدلال میکنند

۴- مرحله عملیات صوری را مرحله عملیات خود پیرو میگویند.

در این مرحله درک کودکان از قواعد اخلاقی رشد مییابد مشخصه این مرحله استدلال اخلاقی مبتنی بر نوعی جهان بینی است که در آن به جای موقعیت های شخصی و بین فردی مسائل اجتماعی گسترده تری مورد توجه قرار میگیرد.

نکته ۶: در دوره پیش عملیاتی کودک نمیتواند دروغ های فرصت طلبانه و عمدی را از گفته های نادرست اغراق آمیز بی شور، تمییز دهد.

قضاوت اخلاقی از دیدگاه کلبرگ

روان شناس آمریکایی به نام لارنس کلبرگ کار پیازه را در مورد استدلال اخلاقی تا مرحله ی نوجوانی و بزرگسالی بسط داد. کلبرگ با ارائه ی مسائل اخلاقی در قالب داستان تلاش کرد که مراحل رشد قضاوت اخلاقی را مشخص کند پاسخهایی که داده میشد بر اساس دلایل ارائه شده برای تصمیمات درباره

داستان ها نمره گذاری میشد نه. اساس درستی یا نادرستی آن.

از نظر کلبرگ مراحل استدلال اخلاقی، ۳ سطح و ۶ مرحله دارد. کلبرگ معتقد بود همه ی کودکان تا حدود ۱۰ سالگی، یعنی زمانی که ارزیابی اعمال خود از دید دیگران آغاز میشود سطح) (دوم در سطح اول قرار دارند؛ استدلال اغلب کودکان تا سیزده سالگی در همین سطح است. از نظر کلبرگ فقط کسانی قادر به تفکر انتزاعی لازم برای سطح سوم) اخلاق) پس عرفی هستند که به سطح تفکر به شیوه ی عملیات صوری رسیده باشند. بالاترین مرحله، یعنی مرحله ششم مستلزم دستیابی به اصول اخلاقی و رعایت آنها به منظور اجتناب از سرزنش خویش است.

نکته : از نظریه قضاوت اخلاقی کلبرگ به علت «مردمحوری» انتقاد شده است.

نکته : نظریه کلبرگ استدلال اخلاقی را می سنجد، نه عملکرد اخلاقی را.

نکته : نظریه کلبرگ بر اساس دیدگاه شناختی استوار است.

مراحل استدلال اخلاقی کلبرگ

سطح اول:

اخلاق پیش عرفی

مرحله ۱ جهت گزینی بر اساس تنبیه اطاعت از قوانین به منظور اجتناب از تنبیه

مرحله ۲ جهت گزینی بر اساس پاداش همنوایی با دیگران برای دریافت پاداش و مزایا)

سطح دوم:

اخلاق عرفی

مرحله ۳ جهت گزینی بر اساس الگوی دختر خوب / پسر خوب همنوایی نشان میدهد تا از عدم تأیید دیگران در امان باشد مرحله ۴ جهت گزینی بر اساس وابستگی به مراجع قدرت قانون) و قواعد اجتماعی را رعایت میکند تا از توبیخ مراجع قدرت و احساس گناه در مورد انجام

اخلاق پس عرفی

ندادن وظایف خود در امان باشد

سطح سوم

مرحله ۵ جهت گزینی مبتنی بر قرارداد اجتماعی اعمال خود را طبق اصولی هدایت میکند که همگان برای بهزیستی جامعه الزامی می دانند، از اصول پیروی میکند تا از احترام همگان برخوردار باشد و از این طریق احترام به نفس خود را نیز حفظ می کند.

مرحله ۶: جهت گزینی مبتنی بر اصول اخلاقی اعمال خود را طبق اصولی هدایت میکند که شخصاً انتخاب کرده اصولی که در آنها عدالت سرافرازی و برابری ارزشمند شناخته میشود از اصول پیروی میکند تا از سرزنش خویشتن در امان باشد.

 

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *